مقاله

وویروماجرای چشمه و گودال

ویراستار : هدیه

از ویژگی های یک سیستم طبیعی تبادل پایدار بین دو دسته از عناصریست که نقشی کلیدی در طول عمر آن سیستم برعهده دارند. این دو نقش را چشمه[1] و گودال[2] نامگذاری کرده اند. چشمه ها محل های تولید و توزیع هستند و گودال ها هم محل مصرف و یا انباشت همان چیزهایی هستند که در چشمه ها تولید می شوند. یعنی، اگر چیزی در سیستم تولید می شود و تولید کننده ای دارد، لاجرم باید محل مصرف و مصرف کننده ای هم داشته باشد. حالا این چیز می تواند گندم و جو باشد یا مواد مخدر و گیاهان دارویی.  ادعا براین است که تعادل پایدار بین تولیدات و مصارف درچشمه ها و گودال هاست که موجب رشد پایدار در طول عمر سیستم می شود و چنانچه عدم توازنی در ارتباط بین این دو عنصر بوجود بیاید، سیستم دچار نا هنجاری و یا حتی مرگ زودرس خواهد شد.

ماجرای ارتباط بین چشمه و گودال از آنجایی جالب می شود که این ارتباط را از سیستم های طبیعی یاد گرفته ایم تا در سیستم های ساخته دست بشر بکارببریم ولی به دلایلی همیشه این کار را نمی کنیم. از طرفی در سیستم های طبیعی این ارتباط بسیار آهسته شکل می گیرد که ممکن است تا صد ها سال طول بکشد. ولی ما انسان ها عمر مفید کوتاهی داریم و حسب آن سیستم هایی با عمر کوتاه درست می کنیم که لاجرم در کنار سیستم های طبیعی جای می گیرند و همچنین برقراری ارتباط بین چشمه ها و گودال هایش همیشه کار راحتی نیست. مثلا اگر در دانشگاه هایمان چشمه های تولید مهندس داریم، اهمیتی نمی دهیم که این مهندس ها گودال هایشان کجاست و در کجا باید به کارگرفته شود. ولی اگر اسلحه یا پفک نمکی تولید می کنیم، خب مراقب هستیم که حتما در جایی مصرف ویا بکار گرفته شود! البته سیستم های طبیعی، ناجوانمردانه عمل نمی کنند؛ آن ها میلیون ها سال است که همین اطراف بوده اند و فرصت کافی داشته اند تا ارتباط چشمه و گودال هایشان را به بهترین حالت ممکن شکل دهند. ارتباطی که درک آن در دهه های اخیر و از طریق مشاهدات ماهواره ای ممکن شد.

آشکار است که سیستم های ساخته بشر در بستر سیستم های طبیعی و وابسته به آن ها شکل می گیرند و بدیهی است که قوانین سیستم های طبیعی بر آن ها حکم فرما خواهد بود. یعنی آن ها هم باید چشمه و گودال های مناسب خود را تشکیل دهند تا بتواند به رشد طبیعی خود ادامه دهند و همچنین نباید در چشمه ها و گودال های طبیعی اختلال ایجاد کنند تا مورد خشم طبیعت واقع نشوند . البته بشر امروزی علی رغم تمام دانشی که در اختیار دارد، عمدتا حماقت و زرنگی را با هم اشتباه می گیرد و بخاطر سود بیشتر از تدوین چشمه و گودال در سیستم های ساخته دست خودش صرفنظر می کند.  همین تصمیم غلط هم سبب کوتاه شدن عمر سیستم هایی شده که می سازد. هرچند اطلاعات تاریخی تا حد خوبی در اختیار ما قرار دارند ولی درک ارتباطات بین چشمه  ها و گودال ها براساس آن ها کار دشواری است برای همین احتمال تکرار خطاهای گذشته همواره وجود دارد.

درک فرایند ارتباط بین چشمه و گودال، مشابه فرایندپیر شدن وتغییر شکل بدن است که بالاخره آن را می فهمیم ولی برای درک آن نیاز به چندین عکس از دوران کودکی، نوجوانی و جوانی و میان سالی  خود داریم.  این تغییرات آهسته بدن در اثر  مصرف خوراکی هایی است که برای زنده ماندن نیاز داریم که البته همیشه هم موجب رشد بدن نشده و گاهی هم در جایی از بدن ذخیره می شوند.  همزمان که چشمه های انرژی حاصل از مصرف غذا اجازه کار و فعالیت روزانه به ما می دهند، ذخیره سازی مواد مصرف نشده در گودال های بدن می توانند موجب چاقی و شاید بیماری هم بشوند از این جهت برای رشد پایدار بدن هم باید تعادلی بین چشمه های تولید انرژی و گودال های مصرف آن ها برقرار باشد تا اتفاق نامطلوبی رخ ندهد.  

مثال دیگری از ارتباط نامتعادل بین چشمه و گودال همینی هست که منجر به گرم شدن کره زمین شده. درک این پدیده در اثر ثبت و مطالعه حجم عظیمی از اطلاعاتی بوده که با عکسبرداری فضایی از چهره زمین ممکن شده است. عکس هایی که هر روزه توسط ماهواره ها از زمین گرفته می شوند  توانسته اند تغییرات بزرگی راکه بطور بسیار آهسته روی صورت زمین ایجاد کرده ایم، آشکار کنند. خب، آن زمانی که سوخت های فسیلی مثل “نفت و گاز” کشف و به کار گرفته شدند، کسی تصور نمی کرد که به جایی برسیم که روزانه میلیون ها لیتر از آن سوخت ها را از دل زمین خارج کرده و به شیوه های مختلفی آتش بزنیم و حرارت و گاز هایی را تولید کنیم که مصرف کننده مشخصی ندارند. هرچند که این اتفاق آهسته آهسته رخ داد، ولی مشکل از آنجا بود که از همان ابتدای کار چشمه های تولید حرارت بی محابا در آتمسفر زمین رها می شدند و کسی گودال مشخصی برای مصرف یا ذخیره حرارت حاصل از آن نمی شناخت.  به همراه آتش زدن “سوخت های فسیلی” چشمه های تولید گاز هم آشکار شدند که آن ها  هم مصرف کننده های زیادی نداشتند. البته درختان و جنگل ها مصرف کننده گازهای حاصل از سوزش بوده و هستند ولی ارتباط بین نرخ تولید گازهای حاصل از سوزش سوخت های فسیلی و نرخ مصرف درختان و جنگل ها آشکار نبود. تازه عده ای هم مشغول نابودی جنگل ها به دلایل اقتصادی دیگری بودند.  و نتیجه این شیوه بهره برداری از سوخت های فسیلی شروع تغییراتی در آب و هوا بود که بعد از چندین سال، هم اکنون آشکار شده است. از همین مقدمه ساده باید درک کرد که یک سیستم پایدار، همواره بر ارتباط بین چشمه های زاینده چیزها و گودال های مصرف کننده همان چیزها متکی است. این ویژگی را از آن جهت باید شناخت و دنبال کرد که ما انسان ها به اندازه سیستم های طبیعی چند میلیون سال وقت نداریم تا چشمه ها و گودال هارا مشخص و ارتباط آن ها را سامان دهیم. با اینحال، بشر امروزی به طرز خطرناکی براین باور است که با افزایش دانش و تحقیقات بیشتر، شرایط بهتری رقم خواهد خورد. این تبلیغات یا الهامات کودکانه باعث شده که مسئولیت های امروز خیلی جدی گرفته نشده و به فردایی مبهم حواله می شوند و یا این که نهایتا برگردن طبیعت و تقدیر می افتند. درحالیکه چاره ای نداریم که نوع تصمیم گیری هارا براساس تفکر سیستمی مدیریت کنیم،  مثلا، اگر کارخانه تولید پفک نمکی و شیر پاکتی و نوشابه احداث و یا تولید کننده برنج داریم، نباید دل خوش کرد که شیر به مصرف کننده می رسد. باید مشخص شود که برسر پاکت و شیشه های پلاستیکی شیر و سایر بسته بندی ها چه باید بیاید. مصرف کننده شیر و هر محصول غذایی، بسته بندی آن را که نمی خورد و این وظیفه برگردن تولید کننده شیر و ماده غذایی است که سرنوشت آن پاکت و کیسه ای که به همراه مواد غذایی به مصرف کننده داده را مشخص کند. حالا اگر بخواهیم نقش تولید کننده شیر را در توزیع شیشه های پلاستیکی (همراه با شیر) ساده کنیم، به این مفهوم است که به تولید کننده شیر اجازه داده ایم که همراه با یک خوراکی، ماده دیگری را هم توزیع کند که خوراکی نیست. شاید چاره کوتاه مدت همین باشد که با شهرداری محل هماهنگ کنیم تا بسته بندی ها را در جایی مثل دل زمین پنهان کنند و یا بسوزانند. ولی این پایان ماجرا نیست. زیرا دل زمین واقعا مصرف کننده بسته های پلاستیکی نیست و این شیوه نهایتا برای نسل های آینده زمین مسئله آفرین خواهند شد.  خب اینا چه ارتباطی به حال و روز ما دارد؟

راستش، ماجرای چشمه و گودال لزوما مربوط به امورات مادی جامعه نیست. این پدیده در مورد اصول فکری،  فرهنگی و هنری جامعه هم صادق است. ، یعنی می توان پرسید، با وجود چشمه های متعدد مشکلاتی که هر روز از جایی سر در می آورند، فرهنگ و هنر و مذهب چه نقشی باید داشته باشند. آیا قرار است زیر این همه سوال های تحقیر آمیز مغزهای ما به گودالی برای دفن سوالات جدی جامعه تبدیل شوند؟

نیازی به تاکید نیست که نوع بشر درکنار نیازهای مادی، نیاز های عاطفی و غیر مادی متنوعی دارد که ارتباطی به شخص حاکم و نوع حکومت محل زندگی هم ندارد. این نیاز ها حتی می توانند جدی تر از نیازهای مادی باشند. برای مثال، شروع جنگ روسیه با اکراین براساس نیازهای مادی طرف روس نبود. ادامه آن هم براساس نیازهای مادی دوطرف نیست. این که یک هنرپیشه[3]، کارگردان و سینما گر موفق[4] وحتی مرفه دست به خودکشی می زند یا اینکه افرادی کودکان بی گناه یک دبستان را مسموم و درجایی دیگربه گلوله می بندند هم بخاطر ناهنجاری های مادی نمی توانند باشد.  رشد پایدار یک جامعه تنها با نمایش آمار وسعت مزارع و تولید و تعداد کارخانه های افتتاح شده و رتبه های آماری نیست. وقتی می بینیم که ماجرای تکراری مسمومیت در مکان های آموزشی دختران و یا گزارش ویژه از میوه شب عید و مرغ و تخم مرغ در کنار بحث و تبادل نظر ها بر سر پوشش بانوان چگونه به موضوع اخبار مهم و روزمره یک مملکت و شبکه های داخلی و خارجی بدل می شوند؛ باید قبول کرد که چشمه های تولید مشکلات فعال هستند ولی چشمه های تولید تفکرات و شکل پاسخگویی به سوالات جامعه پیشرفت چندانی نداشته است. و هنوز هم همان شیوه قدیمی تهدید و تطمیع و تحریک شاه بیت حاکم بر مدیریت ارتباطات جامعه است.  چشمه های تولید سوال فعال هستند ولی گودالی هم برای دفن و یا پاسخگویی به آن سوالات باید باشد. خوشبختانه در این میدان دو مدعی قدیمی حضور دارند. اول دانشگاه ها و تحقیقاتشان  و دوم “مذاهب”. پس با مشاهده این همه مشکلات باید محکم پرسید، “نقش دانشگاه ها” و “نقش مذهب” در شکل اداره جامعه و تنظیم روابط بین انسان ها ورفع مشکلات چگونه است.

این که، چرا پیامبر اسلام با تمام مقبولیتی که در زمان خودش بعنوان پیامبر داشت این دو جمله را گفته که: من شهر علم هستمو علم را بیاموزید حتی اگر تا چین بروید. لابد نشان می دهد که از نظر خودش عالم بودنش از پیامبر بودنش مهمتر بوده

اینکه توصیه کرده تا چین بروید هم برای عقد قراردادی بیست ساله نبوده، لابد می خواسته تاکید کند که مسلمانان به آموخته های مذهبی خودشان بسنده نکنند. شاید هم می خواسته تاکید کند که  افراد مذهبی باید جویای علم هم باشند.

اصلا شاید می خواسته تاکید کند که بدون چشمه های علم، نمی توان گودال های منکر را شناخت

هزارپای لنگ


نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *