
فرمودند “مجلس در راس همه امور است” و رفتند. مارا تنها گذاشتند و رفتندو اکنون ما مانده ایم با مجلسی که فرمودند در راس همه امور است. همه امورات. یعنی همه امورات مختلف اعم از اقتصادی-اجتماعی- علمی و فرهنگی و آموزشی. مجلس ما رئیسی هم دارد. او یک مرد است. آن مرد رئیس جایی هست که در راس همه امورات مملکت است. یعنی برای همه امورات مملکت قانون وضع می کنند. یعنی خودشان اینطوری فرمودند که “مجلس در راس همه امور است” و تازه ما می دانیم که یک مرد رئیس مجلس ماست. همان مجلسی که در راس همه امور است. از همه مهمتر این که آن مرد افتخارات زیادی دارد که دنبال کردن دقیق آن ها هم کار مشکلی است. ولی من مانده ام که او در دانشگاه شریف بدنبال چه چیزی می گشت؟ دیشب را می گویم. شنبه دهم مهر سال 1401.
می گویند دارای مدرک دکتری در رشته “جغرافیای سیاسی” است و دوره خلبانی تایپی از هواپیماهای ایرباس را در فرانسه گذراندهاست. و می گویند که عضو هیئت علمی و دانشیار گروه جغرافیای سیاسی دانشکده جغرافیا دانشگاه تهران هم هست. راستش من شخصا مقالات علمی او را نخوانده ام و نمی دانم چه درس هایی را در دانشگاه ارائه می دهد. من فقط علاقمندم بدانم او در شب شنبه دهم مهرماه هزاروچهارصدویک در دانشگاه من، دانشگاه صنعتی شریف بدنبال چه چیزی می گشت؟
می گویند در بیست سالگی فرمانده تیپ ۲۱ امام رضا شد و سپس به فرماندهی لشکر ۵ نصر خراسان در جریان جنگ ایران و عراق ارتقاء یافت. بعد از خاتمه جنگ به فرماندهی نیروی انتظامی و نماینده رئیس جمهور وقت (سید محمد خاتمی (در ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارزمنصوب شد. این همه افتخارات پی در پی و مسئولیت های طاقت فرسا، واقعا جای شگفتی دارد ولی راستش می دانم که دانشگاه صنعتی شریف نه جای صدامیان کافر است و نه پناهگاهی برای قاچاقچیان. از این رو نمی دانم او تاریکی های شب شنبه دهم مهرماه هزاروچهارصدو یک در دانشگاه نخبگان این سرزمین، صنعتی شریف، بدنبال چه چیزی می گشت؟
او نامزد انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۴بوده که در آن انتخابات نفر چهارم شد. چند ماه بعد به خواست خدا و حمایت مسئولین در شهریور همان سال با اجماع شورای شهر به سمت شهردار تهران انتخاب شد. و عجیب تر این که می گویند در سال ۱۳۸۷ (۲۰۰۸ میلادی) از طرف سایت شهرداریهای جهان، با رأی مردم، به عنوان هشتمین شهردار برتر دنیا معرفی شد. من شخصا نمی دانم چند نفر از مردم در آن انتخابات شرکت کردند ولی می دانم ابن سینا چنین افتخاراتی را نداشته. تازه همین افتخارات سبب شد که او دوباره با شعار ایران سربلند در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ نامزد شود. وی در این انتخابات با کسب حدود شش میلیون رأی در برابر هجده میلیون رای حسن روحانی در جایگاه دوم قرار گرفت. هرچند که ناظران سیاسی دلیل این شکست را صرفا علاقه ایشان به عملیات گازنبری می دانستند و این که آقای روحانی به شوخی گفته بود :”من نظامی نیستم- من حقوقدان هستم”.
ولی مردان خدا را چه باک از ناملایمات روزگار. او در تاریخ ۱۷ شهریور ۱۳۹۲ با اکثریت آرا در شورای شهر تهران برای سومین بار شهردار تهران شد. بطوری که مجله نیوزویک که در سال ۲۰۰۹ او را در رتبه هشتمین فرد قدرتمند در ایران قرارداده بود اینبار گیج شد و نمی دانست با رتبه او چه کند. گیجی روزنامه نیوزویک را به خوبی درک می کنم. من هم گیج شده ام که فردی با این همه کرامات در حوزه شهرداری و کشورداری، در آن تاریکی های شب شنبه دهم مهرماه هزاروچهارصدویک در دانشگاه کوچک من، دانشگاه صنعتی شریف بدنبال چه چیزی می گشت؟
او از نامزدهای انتخابات ریاستجمهوری ۱۳۹۶ هم بود که در نهایت به نفع ابراهیم رئیسی از نامزدی انصراف داد. تصور می کنم که او بالاخره متوجه شد که “مجلس در راس همه امور است”. و بهتر است این همه استعداد خود را در آنجا به کار بگیرد. بله مجلس در راس همه امور است چون ایران دیکتاتوری نیست. ایران اصلا دیکتاتوری ندارد که بخواهد قانون وضع کند. بجای دیکتاتور، مجلس داریم. قانون حجاب و عفاف هم از مصوبات مجلس است. مصوبه ای که اجرای خشونت آمیز آن در مقابل چشمان حیرت زده همه ایرانیان سبب بروز نارضایتی عده زیادی از مردم شده است. ولی من باور دارم که هنوز مجلس در راس همه امور است. یعنی مجلس باید بررسی کند که عامل یا عوامل نارضایتی های مردم در کجاست و برای برطرف کردن آن ها قانون وضع کند. خوشبختانه، ما در ایران دیکتاتوری نداریم. و من می ترسم از آن روزی که بیاید و بگویند “مجلس در راس همه امور نیست”. در آن روز من با دانشجویانم در شریف باید خداحافظی کنم. من دیگر نمی توانم به آن ها از اهمیت اصول و قوانین سخن بگویم. زیرا وقتی قانونی در کار نیست. یک فرد بیست ساله می تواند فرمانده تیپ یا لشگر هم بشود یا بدون چاپ مقالات علمی دانشیار دانشگاه بشود. اصلا زبانم لال برود در کابین یک هواپیما عکس بگیرد و بگوید خلبان تایپ شده و یا بدون هیچ سابقه ای در قانونگذاری برود قانونگذار بشود.
حاشا! و کلا . این جا ایران است و ما مجلس داریم. مجلسی که در راس همه امور است. ولی من هنوز این معما برایم حل نشده که آن عده ای که در شب شنبه دهم مهرماه هزاروچهارصدویک به دانشگاه من، دانشگاه صنعتی شریف بدنبال آمده بودند، بدنبال چه چیزی می گشتند. ما که چیز زیادی در این دانشگاه کوچک نداریم. دانشگاهی است که با کوشش و تلاش نخبگان کشور اداره می شود. تعدادی هم جوان نخبه داریم که آن هارا چند سالی در کنار خودمان نگاه می داریم تا صاحب اصلی آن ها پیدا شود. اینجا ما چیز زیادی نداریم. کارمان فکر کردن و آموزش تفکر است. خیالتان راحت اینجا چیزی برای پنهان کردن نیست. اگر واقعا بدنبال چیزی هستید که تصور می کنید در اینجا گم شده، ما آماده ایم در پیدا کردن آن کمکتان کنیم.
در شب شنبه دهم مهرماه هزاروچهارصدویک عده ای به دانشگاه من، دانشگاه صنعتی شریف آمده بودند. من شخصا مطمئن هستم به خواست مجلس بوده. همان مجلسی که رئیسی اعجوبه دارد. آن ها که آمدند هرچند قیافه های عجیبی داشتند. یکی از آن ها بلند بلند گفت که “آمده ایم سی نفر را ببریم”. با خودم گفتم چه عالی! ولی چرا سی نفر؟ همه را ببرید.
بعد به خودم نهیب زدم که تعداد مهم نیست! کار مجلس است و گفته اند مجلس در راس همه امور است. پس اگر آمده اند که عده ای دانشجوی جوان را ببرند، حتما باید کار مهمی با آن ها داشته باشد. مجلس خودمان است و در راس همه امور هم هست. حتما این نخبگان را برای همکاری در مجلس می خواهند ببرند. خدای من چه حس زیبایی! جوانان را می خواهند ببرند. عجب شوری! چه شبی بود!
ولی حالا دارم افسوس می خورم، ایکاش مرا هم با خودشان می بردند.
