مقاله

رو

ویراستار : هدیه

آورده اند که تعدادی بین شش تا هفت هزار زبان و گویش های متفاوت در دنیا شناخته شده اند.
این یعنی وقت کافی نداریم که باقی آن هارا کشف و مستند کنیم. از طرف دیگر با درکی که از تاریخ
تمدن بشری پیدا کرده ایم، می توان حدس زد که زبان های زیادی باید آمده و رفته و برخی هم
هنوز مانده باشند؛ مثل همین زبان “پارسی”. ولی چرا؟ خب از جنبه مهندسی سیستم، زبان ابزاریست
برای ایجاد مفاهیم، تدوین وحفظ ارتباطات در بین عناصر یک سیستم اقتصادی-اجتماعی و ماده
اصلی تشکیل دهنده آن واژه ها و مفاهیمی هستند که توسط آن ها منتقل می شوند. آشکار است اگر
زبان نتواند مفاهیم مورد نیاز جامعه را منتقل کند، از بین خواهد رفت و شما هم بجای این که بگید
: “من با آن ایده موافقم”، می گویید “من باهاش اوکی ام”!!!! و با ادامه این روند و ورود واژه های
جدید، زبان آنقدر تغییر خواهد کرد که از بین خواهد رفت.
از طرف دیگر، زبان هایی هم هستند که واژه هایشان در گذر زمان دستخوش تغییرات ظاهری شده
و یاحتی کاربردشان را ازدست داده اند؛ مثل واژه “آفتابه”. که با اینکه ابزار زیبایی هم نیست از واژه
زیبایی چون “آفتاب” ساخته شده که ملیون ها سال بوده و خواهد بود، ولی واژه جدید )آفتابه( چند
وقتی هست که دیگر کاربردی ندارد. بعبارت دیگر با بهبود کیفیت لوله کشی ها، آفتابه کاربردش را
از دست داد وحتی اگر شرکت آب و فاضالب بدون اطالع آب منطقه شما را ببندد، به فکر خرید و
بکارگیری آفتابه نمی افتید. همان بطری های آب معدنی کفایت می کنند.
دسته دیگری از واژه های زبان هم هستند که قیافه ظاهری شان دچار تغییرات جزیی ولی در معنا و
مفهوم جدیدی به کار گرفته می شوند که در ابتدا مد نظر نبوده. برخی براین باورند که تغییرات در
واژه ها یا دراثر عدم استفاده و یا کثرت استفاده آن ها بوده است؛ که خب از آن سخنان دو پهلو یی
هست که ارزش ارزیابی دارد. واقعیت این است که واژه های یک زبان نه مثل الستیک ماشین هستند
که در اثر کثرت استفاده قیافه شان به هم بریزد و نه مثل نان خامه ای که در اثر عدم استفاده مزه و
مفهوم شان تغییر کند. واژه ها ابزارهایی برای تسهیل وتدوین ارتباطات بین عناصر سیستم هستند و
اگر به دالیل اقتصادی، تصمیمات سیاسی و یا تغییر در فن آوری های روز روابط بین عناصر حاضر
در سیستم تغییر کند، تغییر در واژه ها اجتناب ناپذیر خواهد بود. یعنی عدم یا کثرت استفاده نیست
که واژه ها را تغییر می دهد، بلکه “تغییر در تکنولوژی و روابط” هست که می تواند شکل و معنای
واژه ها را دگرگون کند. مثال وقتی به دانشجویی می گوییم “آن موضوع را گوگل کن”. همه می دانند
که گوگل نام تجاری یک کمپانی است و در زبان پارسی هم نبوده است؛ ولی عبارت “گوگل کن” را
می فهمد و اصراری هم ندارد که پارسی را پاس بدارد. هرچند که خودم وقتی کسی بگوید “من با
حرفای شما اوکی هستم” واکنشم این است که “من جدید آمد- زبان شما بلد نبود”. حاال اگر نگاهی
عمیق به دور واطراف خود بیندازید، می شود فهمیدکه زبان “پارسی” و ” ارتباطات جامعه” امروزی
ما هردو حالشان خوب نیست. و باید فهمید، چرا. یکی از راه های تجزیه و تحلیل و تشخیص بیماری
های یک سیستم اقتصادی-اجتماعی همین است که به تغییرات و کاربرد واژه هاو بکارگیری واژه های
1 جدید مراجعه کنیم. مبحثی که به آن شناخت زبان سیستم
گفته می شود.
جامعه امروز “پارسی زبانان” صرفنظر از اینکه کجای کره زمین زندگی می کنند دچار ناخوشی شده.
و این را از میزان خشونت در کالم و واژه هایی که به کار می برند و حتی شعارهایشان می توان فهمید.
نمایش جدید صدا و سیما را هم خیلی جدی نگیرید که گفتار مسئولین را می سنجد آنطور که گویی
نگران زبان پارسی هستند. ولی نمایش نگرانی شان در حد این است که شنونده را گیج کنند که فالن
وزیر بجای “سیستم” باید می گفت “سامانه” یا بجای “کریدور” باید می گفت “داالن”. ولی یادشان
می رود که فالن وزیر، اصالچگونه به مقام وزارت رسید. و از استثنائاتی هم دفاع می کنند؛ مثل این
که ایرادی ندارد که “پلیس” هنوز همان “پلیس” هست یا به “حداد عادل” نگویید “آهنگر دادگر”
یا به “آیت اهلل” نگویید “دادار نشان”!
راستش تفاوت چندانی نمی کند که به فردی موجه و عالم است بگویند “دادار نشان” یا “آیت اهلل”.
به زبان دیگر جایگزینی و یا معادل سازی برای یک واژه، به معنای مراقبت از زبان “پارسی” نیست.
آنچه باید نگرانش بود مفاهیمی است که توسط واژه منتقل می شود و شکل واژه زمانی اهمیت پیدا
می کند که مفهوم، بخاطر شکل واژه دستخوش تغییرات شود. در مورد استفاده از واژه های غربی هم
همین مشکل وجود دارد. واژه های غربی معموال هم بار تکنولوژی دارند و هم بار فرهنگی. با مفاهیم
تکنولوژی که نه ممکن است و نه عقالنی که مقابله شود ولی باید نگران بار فرهنگی واژه ها بود و
تاثیراتی که با خود به همراه می آورند. مثال، این که به فردی بگوییم “پلیس” یا “مامور انتظامی” یا
“محتسب” یا “آژآن” در مفاهیم امنیتی کشور تاثیری جدی ندارد ولی اگر بجای همه این ها از واژه
ای بنام “لباس شخصی ها” استفاده کنیم، دیگر قضیه به این سادگی ها نیست! شاید کسی تا بحال

1
System Semantics
دقت نکرده که واژه “لباس شخصی ها” که این روزها وارد زبان جاری مملکت شده، تاثیرات ویران
کننده ای در روابط مردم با یکدیگر و مردم با دولت حاکم داشته است. شایدکسی هنوز متوجه عمق
ویرانگری های این واژه به ظاهر پارسی نشده باشد و یا تصور نماید که “فرهنگستان زبان” باید نگران
این موضوع باشد، ولی اصال اینطور نیست. از دیدگاه مهندسی سیستم این موضوع بسیار جدیست.
تجربه تاریخی نشان می دهد که انتخاب و اجبار به پوشیدن لباس یونیفورم برای نیروهای نظامی و
انتظامی از چند جهت مهم هست. اول این که چنین نیروهایی هم می توانند به فساد روی بیآورند و
یا به همدستی با تبهکاران بپردازند. این تعداد هرچند اندک هم می توانند خسارت های زیادی را
برای جامعه رقم بزنند. دوم این که لباس خاص آن ها هماهنگ با رفتار خاصی است که در برخورد با
مردم دارند و مردم باید بتوانند این رفتار را از روی شکل لباس هایشان متوجه شد؛ درحالیکه رفتار
“لباس شخصی” هارا نمی توان از روی لباسشان شناخت و این می تواند جامعه را سردرگمی غیرقابل
جبرانی نماید.
از دیگر واژه هایی که این روزها نشان می دهد حال جامعه پارسی و زبان پارسی خوش نیست؛ پذیرش
حضور واژه ای مثل “دور دور” بعنوان یک نوع سرگرمی خسارت آمیز و یا واژه هایی مثل “دالل
بازی”، “آقازاده ها” ، “زیر میزی” یا “رانت” در الیه های اقتصادی سیستم است. نباید تصور شود
که اگر به “رانت” بگوییم “ویژه خواری” مشکالتی که ایجاد می کند، ناپدید خواهد شد. جالب این
که چنین واژه هایی در رژیم سابق شنیده نمی شد. درعوض، در معامالت از واژه ای استفاده می شد
بنام “شیرینی” که همه می دانستند چیست و چگونه گرفته و یا داده می شود و چون “شیرینی”
یک معامله، کارش شیرین کردن یک معامله سخت بود و به تبع همان “شیرینی” روابط اقتصادی
جامعه هم معقول تر از نمونه های امروزی اش می شد. در مقایسه، امروزه این واژه کاربرد خودش را
کامال از دست داده و بجای آن سخن از “حق حساب” می شود که در مقام مقایسه آنقدر زیاد است
که با آن یک شهر را می توان شیرینی داد. این مثال ها مشخص می کند که نحوه تولد و به کارگیری
هرواژه جدید نیازمند توجهی جدی است و یک واژه نامانوس راباید به معنای زنگ خطری برای شروع
تغییرات در ساختار روابط اجتماعی تلقی کرد. کنکاش بیشتر در این مورد از حوصله این متن خارج
است. با اینحال اینجا به یک واژه به ظاهرساده می پردازیم که برای همه آشناست ولی چنان تغییراتی
در ساختار جامعه کنونی ایجاد کرده که می توان آن را سرچشمه بخش عمده ای از مشکالت دانست.
2 این واژه، “رو
” نام دارد با ترکیباتی مثل “آبرو” ، ” بی آبرو” “کم رو” و “پر رو” و یا جمالتی مانند
“روت کم شد” یا “روتو برم” و “عجیب رویی”. ماجرا از این جهت برای عالقمندان سیستم اهمیت
پیدا می کند که همین “رو” و ترکیباتش از ملزومات منحصر به فرد در ایجاد، تنظیم و همینطور
نابودی ارتباطات درون یک سیستم است. ولی چطور؟
سناریویی را در نظر بگیرید که فردی در یک اتاق دربسته که تعدادی هم نشسته اند، شروع به کشیدن
سیگار می کند. بعد از چند پک عمیق به سیگار از بغل دستی اش که به سرفه افتاده می پرسد “دود

2
Face
سیگار که اذیتتان نمی کند!” و بعد منتظر جواب هم نمی ماند و به کشیدن سیگارش ادامه می دهد.
به این آدم می توانیم بگوییم “پررو”. ولی این “پررویی”چه تاثیری می تواند براطرافیان او بگذارد
است که اهمیت دارد. در سناریو دوم، صف طویلی را درنظر بگیرید و فردی که خود را دستپاچه
نشان می دهد، می رود جلوی همه و می گوید “ببخشید من عجله دارم” و اهمیتی هم نمی دهد که
بقیه عجله داشته باشند یا نه. چنین سناریویی در مغازه ها و چهار راه ها زیاد اتفاق می افتد که نماد
واضحی از حضور افراد “پر رو” در جامعه است. در حقیقت مواردی مثل سیگار کشیدن در یک اتاق
کوچک و به سرفه انداختن دیگران و یا جا زدن در یک صف ممکن است حتی ما را به یاد کارهای
3 کمدین انگلیسی “مستر بین
” بیندازد و تصور کنید که کارهای بانمکی هم هستن؛ ولی حاال اگر این
شیوه چنان گسترش پیدا کرد که سیاستمداری بدون دانش و ابزار کافی ولی با “پر رویی” سخن از
اجرای جراحی اقتصادی روزانه کرد و یا یک فرمانده ای نظامی با انتخاب و آرایش نامناسب موشک
های پدافند هوایی موجب سقوط یک هواپیمای مسافربری و مرگ دلخراش سرنشینانش شد و با
“پررویی” به اشتباهاتش اعتراف ولی ازجایش تکان نخورد؛ موضوع دیگر خنده دار نیست، بلکه
خطرناک است. خطرناک است زیرا از یک طرف می تواند قوانین شکل دهنده ارتباطات بین عناصر
درون سیستم را بر هم بریزد و از طرف دیگر به دشمنان بیرونی پیام دهد که سیستم جاری دچار
“قحط الرجال” است و یا فاقد چابکی الزم برای حذف حلقه های ضعیف. خب وقتی در روز روشن
نقاط ضعف خود را با شجاعت و پر رویی فریاد بزنید، چه انتظاری دارید؟ که دشمن به کمکتان بیاید؟
کارها و ادعا های سیاستمدارانی که سخن از دانستن مشکالت مردم می کنند ولی مشخص است که
خودشان همان مشکالت را اصال نداشته و لمس نکرده اند ولی مدام با “پر رویی” شعار حل مشکالت
مردم را می دهند برای مدت کوتاهی خنده دار است. دوره خنده داری آن، هم به همان کوتاهی دوران
انتشار “مجله گل آقا” بود. ولی باگذر زمان ادامه چنان روشی دیگر خنده دار نیست. شاید داستان
سیاستمدار معروف، مالنصرالدین را شنیده باشید که در بازار می رفت و دید فرد الغر اندامی در کوچه
در مقابل چشمانش غش کرد و برزمین افتاد. مال عمامه از سر برداشت و برزمین کوبید. کنار مرد
بیچاره نشست و فریاد زد مردم چرا ایستاده اید، عجله کنید و شربت و گالب و حلوا بیاورید. عده ای
هم با این پندار که مالی شهر است، شربت وگالب و حلوا آوردند. مال همانطور که نشسته بود تک به
تک همه را خودش خورد. مردم که مات و مبهوت شده بودند، با ناراحتی به او خیره شدند. مال با
تعجب پرسید:”به چه خیره مانده اید، چندین سال است که مالی شهر شما هستم و هنوز نمی دانید
که طاقت دیدن این صحنه ها و غش کردن بی نوایان را ندارم؟”
درنگاه اول، عملکرد مالنصرالدین در ماجرای فوق مسخره، و شاید هم احمقانه جلوه کند ولی از دیدگاه
” شناخته می شود و نباید آن را با “خود بزرگ بینی 4 نظریه سیستم با عنوان “بزرگنمایی
5
” که نوعی

Mr. Bean 3
4 Projection
5 Narcissism
بیماریست اشتباه کرد. بزرگنمایی یک رفتار حساب شده است که دربین سیاستمداران بسیار رایج
بوده و به منظور اهداف مشخصی به کار می رود. با اینحال حد افراطی آن به “پر رویی” تبدیل شده
و خطرناک تلقی می شود. مثال وقتی غربی های معروف مقامات کشور ما را تحریم می کنند، می توان
آن را نوعی فشار برای شروع مذاکرات پشت پرده تلقی کرد. زیرا آن ها می دانند که برخی “آقازاده”
های خوش سلیقه، بخش زیادتر “ثروت آقا” را برده اند در همان کشورهای دشمن غربی، ویالیی
دارندو به کسب وکاری هم مشغول و شاید به مریض ها هم خدماتی ارائه می کنند. ولی وقتی دولت
ما به تالفی این رفتار ناپسند غربی ها، مقامات آن کشورها را بر مبنای منطق “مقابله به مثل” تحریم
می کند، ماجرا مسخره جلوه می کند. زیرا غربی هایی که می شناسیم آقازاده هایشان در ایران نه
ویال ندارند و نه مشغول به کسب حاللند. در این شرایط، عمل “مقابله به مثل” نوعی بزرگنمایی
محسوب می شود. با اینحال واضح است که چون پشتیبانی میدانی برای آن وجود ندارد، بعید است
به توافق های پشت پرده منجر بشود. یعنی ماجرای مردانی که به دالیلی در کوچه و بازار غش می
کنند؛ همیشه نمی تواند برای مالی شهر شیرینی و شربت و گالب به ارمغان بیآورد. بلکه تکرار آن
حتی موجب از بین رفتن جایگاه مال های شهرو بی اعتبارشدن فریاد هایشان خواهد شد!
هرچند واقعیت میدانی نشان می دهد که عمده سیاستمداران امروزی از همین شیوه استفاده می
کنند تا به دیگران به باورانند که قابل اعتماد هستند و بی رقیب؛ ولی جدا از تاثیرات شبکه های
اجتماعی، هنوز مردم نیازدارند که مدرکی برای پذیرش رهبری انسانی که مشابه خودشان است، در
اختیارشان قرارداشته باشد. وبا این که “بزرگنمایی” شیوه رایج برای ایجاد وجلب اعتماد مردم است
ولی دیدگاه مذاهب ابراهیمی را هم نمی توان نادیده گرفت که سرجمع می گوید :”همه انسان ها نزد
خدا یکسان هستند؛ تفاوت در بین خودشان براساس معلوماتشان و تفاوتشان در برابر خدا براساس
6 تقوای آن هاست
“. در شرایط بزرگنمایی، البته نه معلومات فرد مالک خواهد بود و نه تقوی او و
ترجیحا باید “پر رو” بود؛ شاید هم خیلی “پر رو”. اصال نباید اعتراف به “اشتباه” کرد. هرگونه
ناهنجاری را باید کوچک شمرد؛ اگر “اشتباه” هم شده باشد نباید مجازاتی برای سیاستمداران و
صاحبان قدرت درنظر گرفته شود. اگر الزم شد، بار فرهنگی واژه “اشتباه” را هم می شود تغییر داد
و اصال اسمش را گذاشت “تقدیر” یا “خواست خدا”.
شجاعت از ویژگی های پسندیده انسان هاست ولی بعضی وقت ها تشخیص تفاوت های
“کله خر” چنان سخت می شود که من
و

پر رو
بین یک انسان “شجاع”، “
“شجاعت” را از لیست واژه های پسندیده حذف کرده ام و حس بهتری هم دارم
هزارپای لنگ

نْ يا ثي 6
ُ
ٍر َو أ
نا ُکْم ِم ْن ذَ َک
قْ
ا َخلَ
نَّ
ِ
ا ُس إ
ُّي َها النَّ
َ
أ َو َد
َ ْک َر َمکُ ْم ِعنْ
َّن أ
ِ
َو َقباِئ َل لَِتعا َرفُوا إ
نا ُکْم ُش ُعوباً
َعليٌم َخ َج َعل بي ٌر ْ
َّن ََّّللاَ
ِ
قا ُکْم إ
تْ
َ
ََّّللاِ أ

  • حجرات 31 و
    ِذي َن
    َّ
    ُمو َن َوال
    ِذي َن َي ْعلَ
    َّ
    ِي ال
    َه ْل َي ْس – زمر9
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *