
تصوری که ما از این شب داریم با آنچه هدف نامگذاری آن بوده فاصله ای بسیار باریک ولی بسیار متفاوت دارد.
در ذهن ما این شب برای خواستن از خداست شبی برای آنکه رب برآورنده حاجات به خواسته های ما توجه کند!
گویا تا دیروز خدا به خواسته های ما بی توجه بوده و تازه امشب است که یادش میفتد بنده ای دارد و این بنده هم خواسته های دارد!
به راستی کسی که ما را خلق کرده و نیازهای ما هم مخلوق او هستند نسبت به دل ما و نیازهای ما و خواسته های ما تا این حد بی تفاوت است که لازم باشد در یک شب دیدار رو در رو با او برقرار کنیم و به او بگوییم خدایا میشود حواست به من هم باشد!
به نظر این برداشت از شب آرزوها البته چندان هم بد نیست چیزی شبیه فرهنگ کریسمس که البته بدون حضور افتخاری بابانوئل برگزار میشود!
من نمیدانم نتیجه فرهنگی کریسمس و اینکه اگر بچه خوبی باشی امسال بابانوئل چیزی که میخواهی را برایت میآورد چیست. اما فعلا برداشت حاضر از شب آرزوها را برای کودکان مجاز میدانیم! اما اگر شما به دنبال آن هستید که ذهن خود را از افسانهپردازی های دین زده رها کنید بهتر است به سوالات بالا فکر کنید و به دنبال یافتن جوابی باشیم که دین را راهی برای تعالی روح و کامل شدن افکارمان بسازد تا وسیله ای برای خوشگذرانی یا خیال آن!
شب آرزوها یا به عربی لیلة الرغائب بر خلاف ظاهر جذاب آن به یک مشکل اساسی در افکار ما میپردازد.
اگر این دنیا خدایان متعدد داشت. و اگر خدا میکرد و خدای جدیدی می آمد و اگر کوچکترین نقشی در پروردگار عالم وجود داشت! آنگاه اراده ما در خواستن خداوند به چه معنا بود! چه دلیلی داشت من خدایی را بخواهم که در جنگ با دیگر خدایان شاید شکست بخورد. و یا با گذشت زمان ضعیف شده و ناپدید گردد. خدایی که توان محدود دارد! و اگر بین دو خدا با قدرت مشابه گیر میفتادیم چرا باید انتخاب میکردیم؟ و چرا نباید خدای ضعیف تر را رها نمیکردیم و به خدای قویتر پناه نمیبردیم. چنین خدایی هیچ گاه خواستنی نبود.
اما پروردگار جهانیان پاک است از هرگونه ایراد و عیبی اوست که در لحظه همه را حیات میبخشد و جز او هیچ نیست. همه میمیرند جز او! همهچیز رفتنی است و او ماندنی است!
چنین خدای عزیزی حالا خواستنی میشود ولی از آن بالاتر برای ذهن یک انسان عاقل آیا چیزی جز او خواستنی است.
مگر جز به اراده خداوند، چیز دیگری وجود دارد که بشود آن را خواست.
با این مقدمه میتوان به راحتی تعریف شب آرزوها را درک کرد. شب آرزوها یعنی جدا کردن دل از هر خواستهای و توجه به تنها خواستنی عالم یعنی خدای بزرگ.
امشب فرصتی است تا نگاهی ساده داشته باشیم به خواستههای خود. ما چه میخواهیم و چرا میخواهیم. ما آب نمیخواهیم ما رفع تشنگی میخواهیم و اگر تشنه نمیشدیم آب هم نمیخواستیم. خواستههای ما معمولا ناشی از ضعفهای ما هستند و انسانی که خواستههای خود را میبیند و بالا و پایین میکند و نتیجه میگیرد که واقعا چه میخواهد.
اجازه بدهید خواستههای خود را به دو دسته تقسیم کنیم. خواستههای ناشی از نیاز و ضعف ما مثل آب و جای خواب! و خواستههای ناشی از کمال خواهی و زیبایی پسندی ما مثل نگاه ما به عمق دریا، قدرت طلبی، دانش جویی و …
خدایی که نیازهای ما را تامین میکند و ضعفهای ما را میپوشاند رب یا پروردگار نام دارد. کسی که ما را محافظت میکند و پرواز میکند و البته خیلی طبیعی است که اگر فقط همین خدا را بشناسیم بیخیال خدای نادیدنی شویم و به جایش خداهای دیدنی را بپرستیم. مثل پول! که بیشتر نیازها را رفع میکند. یا رئیس و قلدر محل یا کشور! یا جسمی که به خوبی میتواند نیاز جنسی ما را راضی کند. یا از همه راحتتر تخته سنگی که به شکل عجیبی درآمده و نمادی از خدای حقیقی باشد. ما از ترس نداشتن در مقابل چنین خدایی تعظیم میکنیم.
